اگر از ما بپرسند آیا با تغییراتی که در زمان پیدا میشود باید هماهنگی کرد
یا باید مخالفت کرد، باید اینجور جواب بدهیم که با تغییرات زمان نه باید
دربست هماهنگی کرد و نه دربست و صددرصد مخالفت کرد، چون زمان را انسان
میسازد و انسان موجودی است که میتواند زمان را در جهت خوبی تغییر بدهد و
میتواند زمان را در جهت بدی تغییر بدهد، پس با تغییراتی که در جهت خوبی
است باید هماهنگی کرد و با تغییراتی که در جهت بدی است نه تنها نباید
هماهنگی کرد بلکه باید مخالفت کرد.
مقیاس تشخیص تغییرات خوب از بد
اکنون
سؤال دیگری پیش میآید که کدام تغییرات است که باید آنها را به حساب ترقی
و اعتلاء بگذاریم و کدام تغییرات است که باید آنها را به حساب فساد و
انحراف بگذاریم؟ ما از کجا بفهمیم که یک تغییر اوضاع خوب است و ما هم باید
هماهنگی بکنیم یا بد است و باید مخالفت بکنیم؟ مقیاس آن چیست؟ عقل برای
انسان راهنمای خوبی است. عقل را خداوند به انسان داده است برای اینکه راه
کمال را از راههای انحراف تشخیص بدهد. وضع بشر نشان میدهد که بشر گاهی به
حکم عقل راه صحیح را طی میکند، گاهی به حکم اشتباه و جهالت و هواپرستی
راه انحراف را طی میکند.
یک مقیاس کلی اینست که ببینیم پدیدههائی که
در زمان به وجود میآید چه عواملی باعث به وجود آمدن آنها شده است و در چه
جهتی به وجود آمده است، یعنی عامل پدیده مورد نظر کدام استعداد از
استعدادهای گوناگون انسانی است، و برای چه منظوری بوجود آمده و چه آثاری
دارد؟ باید ببینیم آنچه که در زمان پیدا شد آیا محصول عقل و علم بشر است
یا چیز دیگری دخالت کرده است؟ شما هر چیزی را که دیدید در زمان پیدا شد اگر
روی آن حساب بکنید، گاهی میبینید صددرصد محصول علم و عقل است، و گاهی
میبینید محصول علم هست اما نه علم آزاد بلکه علم بیچاره اسیر.
مثلا
علمی در دنیا هست به نام علم فیزیک. بعضی از علما زحمت کشیدهاند و این
علم را پیش بردهاند. یکی از مباحث این علم بحث مربوط به نور است. مبحث
نور از مباحثی است که هزاران سال است بشر درباره آن تحقیقاتی دارد که حقیقت
نور چیست؟ انسان که میبیند، چطور میشود که میبیند؟ انعکاس و انکسار نور
چگونه است؟ نور چه قوانینی دارد؟
یکی از علمای اسلامی مردی است به
نام " ابن الهیثم " که یک ریاضیدان و فیزیکدان فوق العادهای میباشد،
مخصوصا درباره نور مطالعات عجیبی کرده است که اروپائیها بسیاری از
عقایدشان درباره نور را به اقرار خودشان از این مرد گرفتهاند. کتاب "
المناظر " ابن الهیثم اکنون در دست است. یکی از اکابر دانشمندان اروپائی "
راجر بیکن " است که از معاریف نوابغ اروپا است و در حدود قرن دوازدهم
میلادی میزیسته است. این مرد از حوزه اندلس اسلامی استفاده کرده است و همه
چیز خود را مدیون ابن الهیثم میداند.
" ویل دورانت " در کتاب "
تاریخ تمدن " و همچنین " گوستاولوبون " در " تاریخ تمدن اسلام و عرب " از
قول خود راجر بیکن مینویسد که این مرد باصراحت میگوید استاد اصلی من در
این علم، ابن الهیثم است و من از کتابهای او استفاده کردهام. البته بعدها
مبحث نور را خیلیها پیش بردهاند.
در اثر شناختن نور و کیفیات نور،
بشر مسئله عکس و عکسبرداری و فیلمبرداری را آموخته است. این موضوع کار علم
است. آیا علم در اینجا پیشروی کرد یا نه؟ البته که پیشروی کرد. از این راه
چه استفادهها که بشر میتواند ببرد!
علم کار خودش را میکند، کشف و
اختراع خودش را میکند. یک دفعه یک آدم پول پرست هواپرست پیدا میشود و آن
را وسیله ای برای خالی کردن جیب مردم و ضمنا فاسد کردن اخلاق مردم قرار
میدهد، از این علمی که بشر پیدا کرده است فیلمهای فاسدکننده منحرف کننده
ایجاد میکند، یعنی علم را به اسارت میبرد، از این علم فیلمهای فاسدی
تهیه میکند که نتیجهاش خراب کردن اخلاق مردم است.
آن وقت آیا ما
میتوانیم فلان فیلم سینمائی را قبول بکنیم و بگوئیم پدیده این قرن است،
محصول علم است؟ میگوئیم نه، این فقط محصول علم نیست، محصول علم و چیز
دیگری است، محصول شهوت شهوت پرستان است که علم را در خدمت خودش گرفته است و
یک همچو چیزی به وجود آورده است.
مثال دیگری عرض میکنم: علم
دیگری در دنیا پیشروی میکند به نام علم شیمی، علمی که خواص ترکیبات اجسام
را نشان میدهد و بشر را قادر میکند که بتواند از عناصر، ترکیبات عجیبی
بسازد مانند دواها. علم پیشرفت میکند، خواص ترکیبات را طرح میکند. تا
آنجا که حساب علم است، ترقی و پیشروی است. آیا ما باید با این پیشروی علم
هماهنگی بکنیم؟ بله باید هماهنگی بکنیم. اما به مرحلهای میرسد که
میبینیم علم در خدمت هوس افراد فاسدی قرار گرفت، افرادی تحصیل کردند،
متخصص شیمی شدند و با خواص ترکیب اشیاء آشنا شدند، علم بیچاره را وسیلهای
ساختند برای ساختن مادهای به نام " هروئین " که پدر جد تریاک است یعنی از
هر جهت قدرتش چندین برابر تریاک است هم از لحاظ نشئهای که ایجاد میکند و
هم از لحاظ خماری. عفیفترین زنهای دنیا اگر خدای ناخواسته مبتلا به
هروئین بشود، در موقع احتیاج حاضر است خود را تسلیم بکند و مقداری از آن
را بگیرد. بلای بشریت است.
آیا در ساختن هروئین علم دخالت کرده
است یا نه؟ بله علم دخالت داشته است، ولی علم آن را نساخته است شهوت بشر آن
را ساخته است، هواپرستی بشر آن را ساخته است. علم چراغ است در دست بشر.
چراغ را در هر جا ببری و به هر راه ببری همان جا و همان راه را روشن
میکند. عمده اینست که آنکه چراغ را در دست دارد به کجا و به چه راهی
برود. یک دکتر داروساز با خودش فکر میکند حالا که من تحصیلات عالیه
داروسازی را انجام دادهام، بجای اینکه یک داروخانه باز کنم که در آمدم
فقط روزی پنجاه تا صد تومان باشد، میآیم هروئین میسازم که بجای ماهی سه
چهار هزار تومان، بتوانم در ماه بیست سی هزار تومان درآمد داشته باشم.
آیا
ما در اینجا میتوانیم هروئین را محصول پیشرفت زمان بدانیم و بگوئیم این
ماده محصول قرن است، به نام مقتضیات زمان و پیشرفت زمان باید هروئین
بکشیم؟!
در اینجا این دو استعدادی که قرآن میگوید، یکی تحت عنوان «انا عرضنا الامانه؛ همانا ما بار امانت را عرضه کردیم.» و دیگری تحت عنوان «انه کان ظلوما جهولا؛
به راستی او (انسان) ستمگری نادان است.» (اعراف/72) با هم آمیخته شده
است. استعداد ابتکار بشر با استعداد ظلم و ستمگری و جهل بشر اتحاد پیدا
کردهاند یعنی قدرت ستمگری بشر، قدرت ابتکار بشر را در خدمت خود گماشته
است. محصول آنجائی که قدرت ابتکار در خدمت قدرت شهوت قرار میگیرد فیلمهای
خانمان برانداز است، هروئین است.
نظریه مدینه فاضله افلاطون
پس
اگر ما بگوئیم با مقتضیات زمان نباید به طور دربست هماهنگی کرد، این
مخالفت با علم نیست، بلکه به واسطه این نکته است که ما میدانیم هنوز
دورهای که در آن دوره علم آزاد باشد، عقل آزاد باشد، دورهای که علم و
عقل بر شهوات مردم، بر جاه طلبیهای مردم حکومت بکند نیامده است، یعنی هنوز
عصری نیامده است که " اینشتین " حاکم و آمر باشد و روزولت مطیع و مأمور،
بلکه عکس است.
افلاطون نظریه معروفی دارد به نام نظریه " مدینه فاضله
". میگوید دنیا آن روزی به سعادت نائل خواهد شد که حکیمان زمامداران باشند
و زمامداران حکیمان، تا وقتی که حکیمان طبقهای هستند و زمامداران طبقهای
دیگر، دنیا روی سعادت نخواهد دید. ما مسلمانها بالاخص شیعیان میگوئیم
دوره سعادت بشر آن عصری است که دوره عدل کامل است یعنی عصر ظهور حضرت حجت
(عج)، آن دورهای که اولین مشخصش اینست که دوره حکومت عقل است یعنی
دورهای است که در آن، علم اسیر و برده نیست.
امیرالمؤمنین (ع) تعبیری درباره آن عصر دارد که میفرماید: «و یغبقون کأس الحکمه بعد الصبوح»؛
در آن عصر مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی که مینوشند جام حکمت و معرفت
است، جز جام حکمت و معرفت جام دیگری نمینوشند. (نهج البلاغه، خطبه 150)
در کافی هست که در عصر ظهور حضرت حجت، خدا دست خود را بر سر افراد بشر میگذارد و عقل مردم زیاد میشود.
من
شاید نتوانستم این مطلب را آنجور که دلم میخواست تقریر بکنم ولی بدانید
که به غلط میگوئیم عصر، عصر علم است، به غلط میگوئیم عصر، عصر عقل است،
به غلط میگوئیم عصر، عصر فکر است، برای اینکه در این عصر عقل آزادی ندارد،
علم و فکر آزادی ندارد، هنوز دنیا دنیای شهوت است، هنوز دنیا دنیای جاه
طلبی است.
در ماه گذشته که به خوزستان رفته بودم در جشنی که به
مناسبت نیمه شعبان برقرار شده بود گفتم اگر بخواهید بفهمید عصر چه عصری
است و بر وجود بشر چه چیزی حکومت میکند، وضع این " بیتلها " را ببینید،
چهار تا آدم بی ارزش چه سروصدائی در دنیا راه انداختهاند. روزنامههای
خودمان نوشتند وقتی که اینها به آمریکا رفتند تمام جریانهای سیاسی را تحت
الشعاع قرار دادند. این، حکایت میکند از روحیه ملت آمریکا.
" ویلسن "
نخست وزیر انگلستان هم وارد شد و روزنامههای مهم مثل " نیویورک تایمز "
خبر ورود او را در چهار سطر نوشتند اما صفحاتی را اختصاص به بیتلها
دادند. آنقدر اینها در دنیا شهرت کسب کردهاند که گفتند ما امروز از عیسای
مسیح معروفتریم. آیا این موضوع از این حکایت میکند که عصر، عصر علم و عقل
است؟ گفتم معلوم میشود هنوز عصر، عصر بیتلهاست نه عصر ویلسن، و گفتم
تازه اگر عصر ویلسن هم بود چه بود؟
پس، از اینها ما نتیجه میگیریم که
هنوز نباید جریانهائی را که در دنیا وجود دارد صد در صد تصدیق بکنیم، نباید
کلمه مقتضیات زمان ما را فریب بدهد. هنوز خیلی فاصله دارد تا زمان به جائی
برسد که تمام تغییراتش صحیح باشد.